حکایت مردی که می گفت: من
می دونید که انسانی که بگه: علم من و فهم من بیچاره میشه. تشخیص اینکه من و شما و دیگری از این جمله هستیم یا نه بسیار مشکله.
اگه بگردی انسان های معمولی رو پیدا می کنی که زندگی شون رو بر اساس اسلام خط کشی کرده اند و متخلق یه اخلاق الهی شده اند و مورد توجه خدا هستند.
نه اینکه تجملات و بریر و بپاش داشته باشند. بلکه با دلی آرام و قلبی مطمئن زندگی می کنند و وقتی هم که از دنیا بروند با روحی شاد می روند. اما در نهایت سادگی و تواضع.
من یه عده ای رو میبینم که می گویند مگه میشه این همه مردم ساده ی ما بهشت بروند. ما هستیم یه عده ی قلیلی از آدم ها.
به نظر من خیلی ها بهشتی اند که تسلیم هستند. نه ساده لوح.
خیلی ها جهنمی اند از نوع دانشمند و دانشگاهی و حوزوی.
نه نه اصلا نمی خوام بگم سواد بده. اما می خوام بگم شیطون برای هر کسی یه جوری نقشه میکشه.
برای لیسانس دار و دکترا دار: حرص دنیا و راحت طلبی و غرور و تکبر کاذب
برای بی سواد جهل و سستی و رخوت و تنبلی
برای آدم پر کار : کار های زیاد و هرزه
برای آدم بیکار : ولگردی و سیگار و اعتیاد
درودبرگرامی همدل. من تارنگاری دارم که درآن درباره گذشتار ایران مینویسم. اگر دوست داشتی چیزی در مورد گذشتار ایران بخوانی به تارنگار من سری بزن. شادوپیروزباشی. بدرود.